باز شب آمد و شد اول بيداری ها

من و سودای دل و فکر گرفتاری ها

(اميد من امان نا آ ا ا ا جان ا ا ا ا خدای من)

شب خيالات و همه روز تکاپوی حيات

خسته شد جان و تنم زين همه تکراری ها

(جان آااا ای دل )

نوجوانی به هوس رفت و از آن بر جای ماند (وای)

تنگی سينه و کم خوابی و بيماريها

(اميد من امان آااا عزيز من)

سرگذشتی گناه آلود و حياتی مغشوش

خاطراتی سيه از ضبط خطا کاری ها

(امان امان امان داد بی داد....)

 

کی بهتر از محمودی خوانساری ميتواند اين ابيات را به صوت تبديل کند تا به روح و جان شنونده اش بنشيند

کی بهتر از او ميتواند اينچنين زيبا و غم انگيز کسری ابيات را خود بسرايد

روحش شاد ، کی بهتر از او ميتواند دشتی بخواند

سوز و گداز صدايش ، غم دشتی ، اين ابيات پر اندوه

درونت حالی جاری ميکنند که هيچ مخدری ميتواند و نه هيچ پادزهری توان بيرون کشيدن ات را دارد از حالش

+ نوشته شده در  یکشنبه هفدهم خرداد ۱۳۸۸ساعت   توسط   |