و
گذشته به خوبي آشكارست چونكه جلوي روي مان قرار گرفته
اين شب هاي آخر را به بامداد خمارش مي رسانم
ديگر آن نفس هاي همراه نيستند
ديگر آن حال و هواي دود آلود نيست
ديگر كسي جز من و اين بيغوله پر از فرش و بخاري اش نيست
ديگر هيچي مثل آن شب ها نيست
سر در گريبان صداي tatu به حوالي شب هاي پر از حسرتم برده
شب هايي سراسر پراز حسرت شب هاي نوجواني
ديگر تمام شب خاطراتم، حسرت شب هاي گذشته ست
پ.ن يك بار ديگر جاده فرا ميخواند و من دلتنگي هايم را در كوله پشتي ام ميگذارم و سعي ميكنم به پشت سرم نگاه نكنم
همه چيز بوي رفتن ميدهد و هيچ چيز دليل ماندنم نميشود، أه كه چه روزگاري ، نفرين بر خودخواهي آدمي
سري به صدايش زدم
هنوز در حال خواندن lost in music بود
مي خواند sweet surrender
مي خواند با تمام سوز صدايش
مي خواند مرا هم به ناكجا آبادي كه در آن سوز صدايش مي پيچيد
زمان از دست كم كم داشت ميرفت
Tiesto غرق در صداي سارا شده بود
ناگهان سكوتي نا كجاآبادم را فرا گرفت
فراموش كرده بودم replay را on كنم
بر خودم نفرين كردم
ديگر به خود آمده بودم
ديگر هر چه شنيده بودم
پريد و پر شد
دود سيگار هوا را پر از ابر كرد
باران آنسوي پنجره انگار كه از ابر سيگار من فرو ميريخت
ميخوام تلافي بكنم ، چشم هاي تو يادم مياد
ميخوام برم از پيش تو ، صداي تو بازم مياد
انگار كه اهنگ بعدي شروع شده بود
چشم هايم را بستم تا دوباره برگردم نا كجاآبادي كه بودم
انقدر خوشم می آید کسانی که در چشمشان نگاه میکنی اثری از ماندن نیست
آنها فقط میروند
آنها قانونشان این است
کسی نمیپرسد کجا چرا
اما يگانه بود و هيچ كم نداشت
حقيقت از شهر زنده گان گريخته است
و ديگر
هوايي كه مي بويم از نفس پر دروغ
همسفران فريبكار من گندآلود است