چند روز پيس رفته بودم کليسا

اولين باری بود که به صورت رسمی می رفتم کليسا

رفته بوديم برای مراسمی که تو مايه های همان اذان خواندن در گوش نوزاد است

بيچاره نوزاد را نگاه ميدارند تا کشيش روی سرش آب بريزد تا پاک شود و شيطان از او دور گردد

آنوقت است که نوزاد به طور رسمی يک مسيحی می شود

بعد کشيش رفت منبر ( منبر که می گويم منظورم تريبون است) و شروع کرد به موعظه کردن

دعا خواند ، طلب بخشش کرد و در حالی که حرف ميزد جام شرابی داشت در کنارش که گه گاهی

لبی باش تر می کرد

بعد از مراسم رفتيم خانه و مورد پذيرايی قرار گرفتيم

 

پ.ن من هيچ وقت نتوانستم اين رسم دين مسيح را درک کنم که برای طلب بخشش و اقرار به

گناهانت بايد بروی پيش کشيش و او را واسطه بين خودت و خدای خدات قرار بدهی

مگر خدای به اين بزرگی 

نمی تواند مستقيما من را بشنود!!!!

پ.ن 2 اسم اين مراسم هست (بتزيمو)

battesimo

+ نوشته شده در  چهارشنبه پنجم تیر ۱۳۸۷ساعت   توسط   |