يادش بخير تا اندک زمانی پيش جاهلان شهر جملگی پی الواتی و آتش سوزاندن بودند

از اين باغ به آن باغ ، از اين محل به آن محل ، در دشت و کوه به دنبال تعيين حريم و در فصل زيبای پاييز به دنبال سرقت گردو های مردم

يادش بخير جاهلان شهر غيرتی هم داشتند و دختران محل را گاهی چشم قرّه اي ميرفتند و جاهلان ديگر ختّه ها را به چوب گردو ميبستند

در عين حال از ميآن همين جاهلان هر سال چندين نفر به بهترين دانشگاه های سرزمينمان راه مييافتند

و بسی مفتخر ميبوديم که خوانسالوادری هستيم

امّا حال چه!!!!

جملگی جاهلان سوسول گشته و بلاگ مينويسند

آخر بلاگستان کجا و باغستان کجا!!!!!

برادران و خواهران بيدار شويد و به پا خيزيد جاهل خوانسالوادری اکنون بايد دستان سياهه آغشته به پوسته گردو داشته باشد

من که دور افتاده اي از وطنم که دستم کوتاه است از درختان گردوی چال سيدا و دوره حسنه

باز فرياد ميزنم برادران و خواهران به پا خيزيد

+ نوشته شده در  شنبه سیزدهم مرداد ۱۳۸۶ساعت   توسط   |